danialdanial، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه سن داره

دانیال زرنگ مامان بابا

ماشین سواری دنی.

عزیزم سوار ماشین توی پارک شده بودی و فدات بشم که مثل ادم بزرگ ها اول اینه هات تنظیم میکردی و فرمون می پیچوندی و ... ما هم لذت بردیم. ...
24 دی 1390

رستوران زرچ . ( مامانی و دوستاش)*****22 دی 90

سلام عزیزم- امیدوارم که همیشه خوش باشی. روز پنچشنبه قرار بود که مامانی با دوستاش ناهار بره بیرون. تو و بابایی هم با خونه بودین. ناهار خوردین و بابا حمامت کرده و خوابیدین تا عصر که من اومدم. من هم با خاله شکوفه و شیدا و نسیم رفتیم رستوران زرچ . جای همگی خالی. من اولین بار هست که از خودم توی وبلاگت عکس میذارم ( برای یادگاری) من ( اولین نفر از سمت راست) هستم , برای دوستان و خاله های عزیزی که من را تا حالا ندیدن. بهر حال ناهار خوردیم و بعد هم رفتیم مرکز خرید الماس (شرق تهران) که خیلی قشنگ بود. گشتیم و اومدیم کافی شاپ و چایی و کیک خوردیم و اومدم خونه. سه تایی با هم گفتیم و خندیدیم و با تو بازی کردیم . شب...
23 دی 1390

دسر خونه ما . پجشنبه 22 دی 90

پسرم , عاشقتم. مامانی امروز که رفته بود بیرون , عصری موقع برگشت از شیرینی فروشی دسرهای شکلاتی را خریدم که بعد از شام من و بابا با چایی بخوریم. چون تو خوشگلم دوست نداری. بوس. ...
23 دی 1390

شکلات ها****************

وای مامانی - نمیدونی چه کافی شاپ قشنگی بود!!!!!!! تو شکلات( خدا را شکر )دوست نداری ولی به جای تو مامانی عاشق شکلاته. اینجا توی کافی شاپه و پر از شکلات و عروسک و .... جای همگی خالی . ...
23 دی 1390

کافی شاپ امیر شکلات.

اینم کافی شاپ  که دیروز مامانی با دوستاش رفته بود و بقدری توش خوشگل بود که گفتم عکس بگیرم و توی وبلاگت بزارم.( پر از عروسک و کاپ و شکلات و ...) ...
23 دی 1390

کلاس رفتن دنی .4 شنبه 21 دی 90.

عزیزم روز چهارشنبه قرار بود که با بابا برین کلاس که فوتبال داشت و من و تو با هم رفتیم. کلی هم بهمون خوش گذشت. توی راه کلی خندیدیم و ... رفتیم کلاس. بسیار خوب بودی و هر وقت در کلاس باز میشد میدیدم که روی صندلی نشستی و داری کارت انجام میدی. ( افرین به گل پسرم.) خلاصه کلاست تمام شد و با هم قدم زنون اومدیم - از روی پل هوایی که دوست داری. سوار تاکسی شدیم و اومدیم. بابا دامونم پرسپولیس برده بود و خوشحال. شام خوردیم و بازی کردی و خسته بودی و زود خوابیدی. ...
23 دی 1390